به گزارش شهرآرانیوز؛ تیمچههای نزدیک حرم، نه فقط عطر زعفران و نبات که بیشتر بوی نوجوانی از دست رفتهای را میداد که لابهلای شلوغی بازار، دستخوش فراموشی بود. آن روزها، مهدی صباغ زاده، نوجوان دوازده سالهای بود که ناگهان به جبر زندگی، از میانه درس و تحصیل و بیدغدغگی، برای جبران رنج ورشکستگی پدر، توی دکان کفاشی بازار نزدیک حرم، مشغول کار بود. مشته را روی سندان کفاشی میکوبید و یقین داشت روزی از همین روزهای تنخسته ملالآور، از راستهبازار میگذرد، پا در جریان زندگی بیرون از دکان میگذارد و سمت علاقهمندیهایش را میگیرد.
آنقدر نشست و کار کرد و خیال بافت تا بالاخره قلاب آرزوهایش روی یک آگهی از روزنامه شرق خراسان گیر افتاد. با فونت ریز توی یک مستطیل کوچک کنج صفحه نوشته بود: «تست بازیگری وزارت ارشاد». رؤیا، غریزه، خستگی یا هرچیز دیگری که بود، مهدی صباغ زاده را از وسط کار و شاگردی و دوندگی، بلند کرد و کشاند توی اتاقی که از علاقهمندان به بازیگری، تست میگرفتند. مهدی صباغ زاده توی آن تستهای سختگیرانه وزارت ارشاد با اتود نقش یک سرباز وظیفه، پذیرفته شد.
نمایش «پاتوق» به قلم محمود استاد محمد، اولین تجربه کارگردانی تئاتر مهدی صباغ زاده بود. او حالا دیگر میتوانست بهتنهایی یک تیم بازیگری را هدایت کند. روزی که نمایش روی صحنه رفت، استاد لطفی (پدر تئاتر خراسان) ایستاد و او را با تمام وجود تحسین کرد. او حالا همتراز با چهرههایی، چون رضا صابری و مهرداد تدین و فریدون جیرانی حرفی برای گفتن داشت.
جوانان باانگیزهای که با اندک امکانات آن روزها، به فکر ساخت فیلمهای مستند یا داستانی کوتاهی بودند و با انبوهی از ایده، به دنبال تریبونی برای دیده شدن به آب و آتش میزدند. لذت ورود به عالم فیلمسازی از آن روزی آغاز شد که مهدی صباغ زاده رفت روی چهارپایه و با دستهای خودش، گوشههای یک پارچه سفید بزرگ را دست گرفت و به دیوار نصب کرد.
پروژکتور زنجیرهای داریوش ارجمند را هم که یادگار عروسیاش بود، قرض گرفتند برای پخش راشهای جیرانی و عمواوغلی. اتاق تاریک شد. پلانها یکی یکی روی دیوار سرازیر شد و پس از پایان اکران خصوصی فیلمها، پشت در همان اتاق در محفل کوچکشان تصمیم گرفتند نخستین گامهای تشکیل سینمای آزاد را در مشهد بردارند. سینمای آزادی که با عنوان گروه «سینماتک» جریانساز موجی نو در هنر این شهر بود.
جز انگیزه و ایده و همدلی، هیچ سرمایه دیگری توی دستگاه تیم سینماتک نبود. دوربین هشت میلیمتری گروه، لطف داریوش ارجمند بود. آقای لطفی یک اتاق در اختیارشان قرار داده بود. پروژکتور هم پروژکتور عاریهای بود و تدوین با امکانات اولیه صورت میگرفت. ایدهها با کمبود امکانات، یکی یکی میسوخت و درست در همان جایی که تیم به سراشیبی ناامیدی میرفت، حمایت مرکز سینمای آزاد تهران به دادشان رسید.
یک دوربین، کاست فیلمبرداری و هزینههای جاری دفتر به تهران محول شد و در عوض اعضای گروه سینماتک با مطالعه کتابهای آموزشی، تحلیل فیلمها، تجربههای مکرر، برگزاری دورههای فیلمنامهنویسی و مونتاژ و فیلمبرداری، دین خود را به سینمای آزاد ادا میکردند، اما بزرگترین مانع در مسیر رشد تیم، مقابله با ایدههای تازه از سوی دفاتر سینمایی بود.
در زمانهای که ذائقه سینمایی مردم با فیلمهای سخیف پیش از انقلاب پرورده شده بود، هر سوژهای عاری از رقص و آواز و کافه و زد و خورد، در نطفه خاموش میشد. «آفتابنشینها» نخستین فیلم سینمایی مهدی صباغ زاده در گامهای نخست تولید، قربانی همین نگاه بود، اما پشتکار و نگاه جریانساز چهرههای جوانی، چون مهدی صباغ زاده و تیم تازهنفسش از جمله فریدون جیرانی، مسیر تولیدات سینمایی را به سمت فیلمهای متفاوت و دغدغهمندتری هدایت کرد.
سال۱۳۶۳، روزی از همین روزهای سرد بهمن ماه بود. آسمان، اما سخاوتمندانهتر از این روزها، بیوقفه میبارید. مهدی صباغ زاده شال و کلاه کرده بود برود سمت میدان ولی عصر سری به گیشهها بزند. آن صف طولانی مقابل سینما استقلال در اولین روز اکران فیلم «سناتور» توی معادلاتش نمیگنجید.
نه او و نه دیگر عوامل تولید، هرگز گمان نمیکردند یک اکشن سینمایی با محوریت مبارزه با قاچاق مواد مخدر این طور مخاطبان را در سوز بهمن ماه زیر بارش برف و باران به سینماها بکشاند. اوضاع، سمت میدان امام حسین (ع) هم تفاوتی با ولی عصر نداشت. توی چهارراه جمهوری هم پشت سر هم آدم ایستاده بود در انتظار تهیه بلیت.
صباغ زاده جوری از استقبال تماشاگران به حیرت افتاده بود که با مرحوم مهدی احمدی که مسئولیت پخش فیلم را برعهده داشت. تماس گرفت. احمدی هم متحیر و خوشحال از استقبال مردم، او را آرام کرد. آنها موفق شدند با یک میلیون و ۸۰۰ هزارتومان سرمایه اولیه، چیزی نزدیک به ۶ میلیون تومان بفروشند. بهقول مهدی صباغ زاده در سینماها قیامتی به پا شد و خیابانهای اطراف سینماهای نمایشدهنده «سناتور» ترافیک میشد. انگاری سناتور، برای سینمای ایران چاه نفت شد.
رکورد عجیب و غریبی پس از پیروزی انقلاب که سرآغاز موج فیلمهای ستارهساز و قهرمانمحور کلاسیک بود. آثاری که در دل داستانهای اکشن، مضامین اجتماعی و پلیسی را به تصویر میکشیدند. فیلمی که شاید در ابتدای کار به بهانه رونق به گیشهها ساخته شد، اما در ادامه مورد تحسین طیف گستردهای از منتقدان قرار گرفت و مسیر سینمای ایران را با عناصر عملگرا تغییر داد.
این دومین فیلم بلند صباغ زاده بود و پس از آن تا به امروز با ۲۳ اثر سینمایی و سه سریال تلویزیونی دیگر به فعالیت خود در عرصه سینما و تلویزیون ادامه داد، اما همچنان بیش از هر اثر دیگری او را با «سناتور» به یاد میآورند. اثری متعهد به دستاوردهای انقلاب اسلامی که هرج و مرج و فساد سیستم دوران پهلوی را به تصویر کشید و در زمانه اکران خود، حرفهای بسیاری برای گفتن داشت.
بخشی از اطلاعات این مطلب از گفتوگو مهدی صباغ زاده با نشریات سوره، صبا و موزه سینما استفاده شده است.